سجاده و صلیب
خلاصه کتاب:
ژولیت دختری مسیحی روز اول دانشگاه با پسری مسلمان و مذهبی تصادف می کند. بین این دو نفر نزاعی در می گیرد که چندین سال طول می کشد. در جریان این کشمکش ها این دو نفر با تمامی تفاوت های فاحشی که با یکدیگر دارند به هم دل می بازند و تازه موانع یکی یکی رو میشود.
فرنوش –
سوژه میتونست بهتر ادا بشه و اینقدر دور از حقیقت نباشه…و انتخاب اسم خیلی بهتر میتونست باشه
تابان –
یک کتاب فوق العاده دوست داشتنی.شخصیت پردازی های بسیار خوب.ژولیت شخصیت بی نظیری داشت و من خیلی دوستش داشتم کوروش هم که یک آقای به تمام معنا بود.این دو نفر اونقدر به همدیگه میومدن که آدم دلش براشون قنج می رفت 🙂