رو به باد
خلاصه کتاب:
کوروش در سی و دو سالگی تصمیم می گیرد با مهسا که مانند خودش پزشک است از دواج کند.همه چیز بر وفق مراد است و برای کوروش فقط یک پله تا رسیدن به خواستههاش فاصله است.اما در جلسه ی معارفه در خانه ی مهسا حضور یک زن که از قضا او را به خوبی می شناسد،مثل گردبادی تمام زندگی کوروش را بهم می ریزد.زنی که حضورش آن هم درست در زمان ازدواجش با مهسا،ترازوی زندگی کوروش رو بر هم می زند…
از متن کتاب:
من با اینکه فقط چندین پله از اهالی آنجا فاصله داشتم اما فرسنگها از آنها دور بودم،خیلی دور…
تبعیدگاه من دیگر برگشتی نداشت.من فقط برای پیروزی در جبهه جنگ اسدخان یک نفر دیگر را هم با خودم سوزاندم…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.