نیاز یک حامی
خلاصه کتاب:
دکتر حامی برزین، فرزند ارشد اشکان برزین! دل در گرو عشق دختر عمهاش، نیاز، دارد که از کودکی با آنها زندگی میکند. نیاز بارها، حامی را در جریان حسی که به او دارد، قرار میدهد؛ اما حامی به دلایلی هرگز حرف قلبش را بازگو نکرده.
سرانجام با وقوع اتفاقاتی، نیاز و حامی، هر دو به عشق یکدیگر اعتراف میکنند؛ منتها درست روز پرو لباس عروسی، نیاز طی یک حادثه، به لوب فرونتال مغزش آسیب میرسد و بر میگردد به دوران کودکیاش؛
این بین ماجراها و مشکلاتی پیش میآید که صبر حامی و عشق نیاز را محک میزند و ما هممسیر میشویم با حس ناب عاشقانههای نیاز یک حامی…
از متن کتاب:
حالا از اون روزها خیلی گذشته …
نه تو اون نیاز کوچولویی ، نه من اون آدمیام که به خاطر حامی بودن پشت پا زدم به تموم خواستههام که بزرگترینش به دست آوردن تو بود…
هنوزم عاشقتم،هنوزم یه نگاه کوتاهت تموم دردامو تسکین میده،اما تو دیگه به حامی احتیاج نداری…
پس بذار و برو نیاز …
اون اتفاق لعنتی جهان هردومون رو خراب کرد!
اونقدری که باید صبوری کردم،اونقدری که باید نازت رو خریدم،تقاص اعتیادم به نفسهاتو هم دادم،بد دادم…
حالا که دیگه چیزی ازم نمونده بذار برو…
من حامی تو بودم و اما تو نیازم نشدی…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.