عشق یعنی شعله
خلاصه داستان:
شعله دختر با استعداد و اصیل ۱۶ ساله در کلاسهای نویسندگی، با استاد زال که مردی جوان و متشخص است آشنا می شود.او سخت تلاش می کند تا در دانشگاه تهران قبول شود. شعله در طول این آشنایی ویراستار مجلهی او میشود. بین آن دو بحثهای طنزگونه پیش میآید و با فراز و فرودهای زیادی رو به رو می شوند ، تا اینکه شعله با رئیس موسسه خیریه ای آشنا می شود و …
از متن کتاب:
خیره به چشمانم به نرمی گفت :
-یاد دیالوگ رمان چشمهایش افتادم”دختر …آخر این چشمهای تو مرا به خبط بزرگی وا میدارد…”
قلبم با تپشی بیقرار بر سینهام میکوبید،چشمانم را بستم و همراه با نفیس عمیق گفتم:
-“این خبط شما آرزوی من است”گرمای نفس کشیدنش در گوشم پیچید که ناگهان…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.