بندهای رنگی
خلاصه کتاب:
بندهای رنگی روایت دو خانواده در شرایطی متفاوت است که درنهایت نقاط مشترکی با هم دارند. یندهای رنگی قصه دختری است که شانههای نحیفش را با اقتدار، زیر بار مسئولیتهای خانه و خانواده، محکم نگه داشته و مردی جوان که در سکوت به کار و بار خودش میرسد. در این میان سوءتفاهماتی آنها را به هم نزدیک میکند تا جایی که دیگر جدایی ممکن به نظر نمیرسد. بندهای رنگی از کینهورزی و خستگی و در عین حال از عشق و نشاط میگوید؛ از انتخابهایی که سرنوشت و زندگی آدمها را تغییر میدهد.
از متن کتاب:
چقدر ناامید شده بود از شنیدن این حرفها! پوزخند خستهای زد و با نوک انگشت، قلب نقش بسته روی فنجانش را خراب کرد …
انگشتش از داغی لته سوخت. بافت پهن موهایش که از کنار شانهاش آویخته بود، چند تار موی پریشان، تلالو نور شمع در چشمان غمگینش و انگشتی که آرام میان لبهایش رفت و برگشت… بهداد نمیتوانست حرکت کودکانه و در عین حال دلفریب بازی با کف روی فنجان را با کلام قاطع و جدی او پیوند بزند.
سارینا –
بشدت آموزنده و با عاشقانه های دلچسب. لذت بردم از این کتاب