کافه ژپتو
خلاصه کتاب:
کافه ژپتو داستان “مهتا” ست. دختری شاد و بیخیال، که در حال انجام مقدمات جشن ازدواجش است.
همه چیز خوب است جز خاطرات کمرنگ شدهی گذشته… چیزی تا عروسی نمانده اما یک تصادف، زندگی او را زیر و رو میکند و باید برای برگشت به زندگی تلاش کند.
فرصتی کوتاه برای عاشقی
فرصتی کوتاه برای زندگی
فرصتی کوتاه برای شناختن آدمهای خوب و بد.
داستانی فانتزی، با لحظات ناب عاشقانه، هیجان، و نگاهی متفاوت به زندگی.
از متن کتاب:
خیلی کارها دارم برای انجام دادن. همیشه وقتی زمان رو به اتمام است، آدم یادش میافتد چقدر کار نکرده دارد.
مسافری هستم که دم رفتن، یادش افتاده باید روی وسایل خانه ملحفهی سفید بکشد، به گلدانها، سیر و پُر آب بدهد، شیر اصلی آب و گاز را ببندد، پنجرهها را یکییکی چک کند مبادا باز مانده باشند و دست آخر باید یادش باشد کلید خانه را ببرد بدهد به همسایهی مطمئنش که هر روز سر بزند، به مرغ عشقها آب و دانه بدهد و هوای گلدانها را داشته باشد.
فکر میکنم این سفر، هر چقدر هم آدم آمادهاش باشد، باز هم آماده نیست و کاری نکرده و فراموش شده دارد. از آنها که وسط جاده بیهوا یادش میآید آخ! فلان کار را نکردم! عجیب هم نیست. آدمها در زندگی بارها و بارها به سفر میروند، اما فقط یکبار میمیرند. دلشوره دارم از مُردن. از کارهای نکرده و حسرتهایی که با خودم میبرم.
سارینا –
اون جوری که خیلیا تعریف می کردن پر کشش نبود! من بیشتر میخواستم کتاب زودتر تموم شه تا مشتاق ادامه اش باشم! اما نمیشد منکر درسی که میخواست به مخاطب بده شد. با این حال همچنان معتقدم بین کافه ژپتو و دلکوچ ( هنوز موفق به مطالعه ی بقیه رمان های خانم نائینی نشدم) دلکوچ خیلی بهتر و زیباتر بود. در آخر سپاس از خانم نائینی عزیز