شلیک به خورشید

5,900,000 ریال

بخشی از رمان شلیک به خورشید :

 

دریا در نزدیکی موج‌های بی‌قرار خزر ، به شبی برمی‌گشت که لباس عروسش را به دیوار اتاقش آویخته بود.

همان وقتی که یونس، دریا را پس زده و برهوتش کرده بود.آن شب ، آن لحظاتی که می‌خواست با او به آفتاب و نور برسد، 

بزرگ‌ترین حسرت دختری بود که یونس برای دیر گرفتن دست‌هایش احساس پشیمانی داشت …

از حالا هر دو به این فکر می‌کردند که شاید اگر آن شب، دست‌های دخترک پرذوقی که از رویای عروس شدن لبریز بود، 

گرفته می‌شد ، دیگر خونی میان دنیایشان دیوار نمی‌کشید !